مزایای برند سازی در ایران

اهمیت و ضرورت برندسازی یا برندینگ این روزها دیگر بر هیچ کسی پوشیده نیست، فواید برندسازی علاوه بر ارزش آفرینی سازمانی می تواند، موجب اعتلای فرهنگ یک اجتماع نیز بشود، در اینجا به تفصیل به این موضوع می پردازیم.
برندینگ (Branding) درسازمان های موفق؛ این روزها دیگر به عنوان یک امر تشریفاتی محسوب نمی شود و ضرورت ایجاد و مدیریت آن بر بسیاری از مدیران آنها نیز پوشیده نیست، یک برند، اولین و احتمالاً بزرگترین توصیف و یا «ظاهر» یک محصول، یک خدمت یا یک سازمان است، تمام برندها، معمولاً تصویری را تداعی می کنند؛ چه فرهنگی، چه زبانی، و یا شخصی!
نام تجاری یا برند باید با دقت انتخاب شوند؛ زیرا اطلاعات مهمی را به سهام داران یا ذی نفعان انتقال می دهد، این موضوع به ویژه در مورد برندهایی که قصد دارند فرای مرزهای جغرافیایی و فرهنگی بروند، بیشتر اهمیت پیدا می کند.
از ترکیب تعاریف متعدد ارائه شده برای برند در نهایت می‌توان گفت که برند نشانه و نماد سازمان است که در ارتباط بیرونی با مشتریان آن قرار گرفته و بیانگر اهداف، برنامه‌ها و رفتار اخلاقی و اجرایی سازمان است. در واقع برند یا نام تجاری تنها یک نام یا نماد گرافیکی(Logo) نبوده و تمامی فعالیت‌های سازمان در تمامی سطوح مختلف را در برمی‌گیرد و نهایتا در قالب یک نام تجاری یا Trademark عرضه می‌گردد. به بیانی دیگر تمام آنچه که در ذهن مدیران سازمان، کارکنان، شرکا و در نهایت مشتریان شکل می‌گیرد، در تعامل با یکدیگر تشکیل‌دهنده برند سازمان بوده و در ذهن و ضمیر مشتریان جای می‌گیرد. باید بدانیم که امروز ارزش برند برخی از معروف‌ترین شرکت‌های بین‌المللی به میلیاردها دلار می‌رسد، این ارزش با شعار و تبلیغ توخالی به دست نیامده، بلکه حاصل ارائه خدمات و محصولات با کیفیت و ارزش گذاری معقول و ثبات در حفظ سطح خدمات، نوآوری‌ها و عمل به خواست مشتریان است.
داشتن یک برند قوی کمکی است به شرکت تا خود ر ا در بازار متمایز نشان دهد و توانایی ارضای نیازهای مشتریان را به صورت منحصر به فرد داشته باشد.
با افزایش رقابت در بازارهای جهانی و منطقه ای، داشتن یک برند، یک انتخاب نیست، بلکه ضرورتی اجتناب‌ناپذیر است؛
که در صورت اجرا نکردن باید شاهد قبضه شدن بازارهای داخل توسط واردات برندهای خارجی  باشیم!؟!
برند اساساً تعهد فروشنده در به انجام رساندن مجموعه ی خاصی از مزایا، ویژگی‌ها و خدمات به خریداران و حتی ذینفعان سازمان است.
به طور خلاصه، حسی که برند به مصرف کننده می‌دهد، باعث می‌گردد ادراکات و تجارب او از محصول تغییر کند، به این دلیل است که بسته به هویت برند یا ویژگی‌هایی که به برند منتسب می‌شود، به صورت‌هایی مختلف از سوی افراد یا سازمان‌‌ها ارزیابی می‌شود.
تجربه ای که مصرف کننده با انتخاب در مصرف برندی خاص دریافت می‌کند، مزایای کاربردی و نمادینی است که در ادبیات تجربی و تئوریکی بر این دو نوع مطلوبیت، تاکید شده است!
برای مصرف کننده  پر مشغله امروز گویایی مزایای یک برند سرعت انتخاب وی را تعیین می کند!
نتیجه حاصل از مطالعه برندهای موفق حاکی از آن است که در بیشتر موارد، روند شکل گیری برندها بر این منوال بوده که در ابتدا فعالیتشان را از سطح ملی آغاز کرده و پس از جلب اعتماد شهروندان و مشتریان بومی، با بهره‌گیری از تکنیک‌ها و روش های نوین بازاریابی هویت واقعی خویش را به جهانیان شناسانده‌اند.
برند، ابزاریست برای ایجاد وجه تمایز بین شما رقبایتان!
اگر بخواهیم ارزش برند سازی و  تاثیر آن را در خدمات سازمان را بر شماریم، باید اینگونه نگاه بکنیم که، خدمات سازمان آن چیزی است که در سازمان طراحی و نهایتا توسط کارمندان آن ارائه می‌گردد، حال آنکه برند آن چیزی است که مشتری اقدام به خرید و پرداخت بهای آن می‌نماید. روشن است که این به معنای امکان پرداخت هزینه‌های بالاتری از ارزش واقعی خدمات در قبال دریافت احساس بهتر از طریق در اختیار داشتن برندی معتبرتر توسط مشتری است. به عبارت دیگر برند ارزش افزوده سرویس ارائه شده به مشتری در مقابل قیمت واقعی آن است.

فواید برند سازی

برندسازی در سازمان موجب افزایش میزان وفاداری مشتریان به سازمان می‌گردد.
  • داشتن برند قوی به شکل موثری به موفقیت فرآیندهای بازاریابی و فروش سازمان، کمک می کند.
  • برند موجب افزایش مضاعف اعتبار سازمان در بازار می‌گردد.
  • تولید ثروت و درآمد بیشتر، نتیجه مستقیم ایجاد برند قوی و مدیریت صحیح آن می‌باشد.
  • امروزه آگاهانه یا ناآگاهانه مهم‌ترین دلیل انتخاب یک سازمان  درک (تصویر ذهنی) مشتری از برند آن سازمان می‌باشد.
  • داشتن برند قوی و معتبر موجب افزایش وفاداری مشتریان می شود.
  • برند مستحکم با جلب احساسات و عواطف مشتریان سازمان، آنها را در تنگناهای اقتصادی و فنی در کنار سازمان نگاه می‌دارد.
  • برند قدرتمند به توسعه فعالیت‌های سازمان هدف بخشیده و الهام بخش کارکنان سازمان خواهد بود. به عبارت دیگرسرمایه گذاری در ایجاد و توسعه برند سازمان به طور غیرمستقیم از طریق افزایش نوآوری‌ها در سازمان موجب افزایش درآمدهای آن، خصوصا در شرایطی همچون شرایط اشباع بازار که نوآوری تنها راه بقا در آن است، می‌گردد.
باید یادآور شد که برندینگ فرآیندی نیست که یک واحد تولیدی یا تجاری به تنهایی قادر به انجام آن باشد، تک تک اجزای ارتباطی سازمان در فرآیند برندسازی نقش بسیار مهمی دارند و باید به برند سازمان همچون پرستیژ و شخصیت سازمان در بازار نگاه شود!

چرا برند سازی ایرانی

هويت بصري شايد بعد از نام سازمان مهمترين تقطه تماس يك برند با مخاطب باشد،
وسيله اي موثر براي نفوذ در ذهن مخاطب ….
و بالطبع به خاطر اين خاصيت از بدو تشكيل سازمان، همه در تكاپويند تا در كنار ساير مسايل حقوقي و مالي و استراتژيك اين بخش را نيز به ساماني برساننند، اما دريغ و درد كه در گير ودار توليد و برنامه ريزي مهجورترين و بي اهميت ترين بخش هويت بصري يك سازمان است كه در اكثر مواقع براي رفع تكليف و الزامات به آن پرداخته مي شود.
چرا كه همه كارفرمايان دستي به قلم دارند و يا كسي در اطرافشان هست كه نرم افزاري بداند و سليقه اي داشته باشد ….
و جه حاجت به صاحب نظر و متخصص اما در حقيقت به همين سادگي هم نمي توان از چنين بخش تاثير گذاري گذشت، چرا كه نفوذ و اثر بخشي رنگ و فرم بر روان انسان ديگر بر همگان واضح و مبرهن است و رابطه مستقيم با فروش و بالا بردن سهم بازار دارد، بنابر اين بعد از فروكش كردن تب و تاب اوليه راه اندازي شركت تازه تصميم مي گيرند سر و ساماني به ظاهر كالا و خدمات بدهند و تبليغات را شروع كنند….
حال اينجا بسته به جيب و هوش كارفرما پول خرج مي شود و نتايج بعضا اسف بار تر مي شود
طراحان يك به يك مي آيند و سليقه خود را اعمال مي كنند و سعي مي كنند هرچه هنر در چنته دارند خرج كنند و نتيجه اين مي شود كه شركتي بعد از مدتي صاحب چند حالت از لوگو در رنگ بندي هاي مختلف مي شود و هركدام از پرسنلش كارت ويزيتي با سبك خود دارند ( در حالت غلو شده) چرا كه يكي كارت پارسالش را استفاده مي كند و ديگري امسالي را ….
سربرگش ساز ديگري مي زند و كاتالوگ و بروشورهايش دنيايي ديگر دارند چون براي فروش هستند و بايد طرحي داشته باشند كه سليقه همه مديران و خانواده هاي وابسته را در برگرفته باشد…
در عين حال بيلبورد هاي تبليغاتي كه الزاما بايد در مسير اقاي مدير باشند و نه در نقاط استرا تژيك حاوي همه مطالبي است كه بايد در يك بروشور مطرح شود و بي ربط به كانسپت و مفهوم كل طراحي هاي مجموعه…..
و بسته بندي ها هم كه عوض كردنشان هزينه بر است پس همان مي مانند.
و اين مي شود كه بعد از چند صباحي مخاطبان در مواجهه با كليت يك سازمان دچار سردرگمي مي شوند و هيچ در ذهن نمي ماند جز يك چهلتكه مغشوشي از طرح ها ،رنگ ها و فرم هاي بي ارتباط با هم.
مگر كيفيت محصول و يا ابزار هاي جانبي بتواند اين سازمان را در ذهن ماندگار كند و گرنه تصوير اوليه ذهني چنان ناقص است كه بعد از مدتي مبهم و كمرنگ مي شود…
در همين راستا سعي كرده ايم تا با به اشتراك گذاشتن نمونه هاي هويت يكپارچه بصري و سازماني توجه افراد را به وضعيت اين بخش از سازمان سوق دهيم تا ابتدايي ترين قدم ها را در مسير ساخت برند هاي ايراني برداشته باشيم.