کسب و کار

کسب و کار به انگلیسی:(Business)یک سازمان است که برای فراهم کردن کالا، خدمات یا هر دو به مشتری ایجاد شده است. کسب و کار در اقتصاد سرمایه‌داری حکم‌فرماست، بیشتر کسب و کارها که مالک آن‌ها بخش خصوصی است برای این ایجاد شده‌اند که سودساز باشند و دارایی صاحب‌شان را بیشتر کنند. کسب و کارها می‌توانند ناسودبر باشند یا مالک آن‌ها دولت باشد. از کسب و کاری که چندین فرد در دارایی آن شریک باشند با عنوان شرکت یاد برده می‌شود، هر چند که این واژه تعریف دقیق‌تری نیز دارد. پترس و پلومن، از صاحب نظران این حوزه، بر این باورند که هر نوع خرید و فروش کسب وکار نیست، بلکه کسب وکار هر نوع تبادل تکرار شونده و تجدید پذیر است.
معمولاً کسب و کار در شکل خصوصی آن نمود پیدا می کند که تلاش دارد بر سود بیشتر یا فروش بیشتر تمرکز کند و سهم بیشتری از بازار را به خود اختصاص دهد. اما در شکل دولتی آن بیشتر مشارکت تعداد بیشتری از افراد جامعه اهمیت دارد.
معمولا هر کسی که کسب و کار جدیدی راه اندازی میکند دارای سه شخصیت در وجود یک نفر میباشد که عبارتند از:
۱-کار آفرین ۲- مدیر ۳- متخصص

۱- کارآفرین کیست؟

شخصیت کار آفرین طوری است که کوچکترین مسائل پیش پا افتاده را تبدیل به فرصت های طلائی میکند ، این شخصیت در ذهن و فکر همه ما وجود دارد .شخصیت کارآفرین در آینده زندگی میکند نه در گذشته و کمتر در زمان حال ارتباط بر قرار میکند .
شخصیت کارآفرین در تمام زمینه های ریاضی – فیزیک – نجوم – هنر – تجارت – برنامه ریزی فوق العاده و ایجاد کننده روش های نوع برای بازارهای جدید میباشد .شخصیت کارآفرین همان شخصیت خلاق و نوآور ماست و همیشه بهترین کارش زمانی است که به محدودیتها و موقعیتهایی که به دشواری بر خورد میکند ، فرصتها و ابداعات و خلاقیتهای جدیدی خلق میکند .
شخصیت کار آفرین موفق توانائی زیادی برای تجزیه و تحلیل مسائل پیچیده را دارد و معمولا در آ ینده سیر میکند و به دنبال رویاهایش میباشد و بایستی افراد سازمان خودش را در همه حال کنترل کند . لذا این شخصیت را که همیشه با رویاهایش در آینده به سر میبرد باید بیشتر کنترل کرد تا مسائل پیرامونش را فراموش نکند .
شخصیت کارآفرین همیشه در حال تغیرات در کسب و کار و دیگر مسائل تخصصی خودش میباشد و ایجاد هرج و مرج زیادی در پیرامونش که باعث نگرانی کسانی میشود که قرار است او را در این راه کمک کنند بوجود می آید .
شخصیت کار آفرین همیشه از دیگران چندین گام جلوتر میباشد و ریسکهای زیادی انجام میدهد چون هم سرعت و هم تلاش کارآفرین بالا میباشد لذا دیگر همکاران همیشه از ایشان عقب مانده و نمی توانند خودشان را به او برسانند ، و در اثر این دیر رسیدن دیگر افراد باعث می شوند که او دیرتر به مقصد برسد ، چون دیدگاه کار آفرین این است که جهان دارای فرصتهای زیادی میباشد و اگر ما با این سرعت کم حرکت کنیم خیلی از مشکلات ما حل نمیگردد و بعدا دچار دردسر خواهیم شد . لذا او را هی را انتخاب میکند که معمولا با تهدید و ارعاب و یا بعضی وقتها با چاپلوسی و چرب زبانی و داد و بیداد همراه است . و هر چه قابل حل شدن باشد به جان می خرد تا بتواند مشکلات سر راه را بردارد تا به اهدافش برسد.

۲- مدیر کیست؟

points-fortsمدیر شخصیتی است قاطع که بدون آن هیچگونه برنامه ریزی ، سازماندهی ، هدایت ، کنترلی در کار نخواهد بود . مدیر کسی است که بایستی هر چیز سر جایش قرار گیرد ، مدیر با بی نظمی و هرج و مرج اصلا سازگاری ندارد . مدیر تشنه نظم و مقررات خشک سازمانی میباشد همانطوریکه کا آفرین تشنه رویاها وآینده اش میباشد .مدیر از چسبیدن به وصعیت سابق و گذشته لذت میبرد کار آفرین هم از تغیرات ایجاد شده لذت میبرد . مدیر همیشه مشکلات و مسائل و کمبودها و بی نظمی ها و ریخت و پاش های کار آفرین را می بیند اما کارآفرین همیشه دنبال فرصتهای طلایی و ناب که مدیر نمی بیند میگردد.
مدیر یک خانه میسازد که برای همیشه در آن خانه زندگی آرام و بدون دقدقه داشته باشد، در حالیکه کارآفرین در حال ساخت یک خانه ای که هنوز به اتمام نرسیده در حال برنامه ریزی برای خانه بعدی میباشد . مدیر همه چیز را بطور منظم و مرتب وطبق مقررات میخواهد اما کارآفرین همیشه در حال خلق ایده میباشد . مدیر بایستی دنبال کارآفرین باشد تا به هم ریختگی های او را ترمیم کند و معمولا هم بدون کارآفرین ریخت و پاشی هم وجود ندارد تا میر آنرا سرو سامان دهد . لذا بدون مدیر هیچ کسب و کاری هیچ شخصی وهیچ جامعه ای سرو سامان نخواهد داشت، و همچنین بدون کارآفرین هم هیچ ابداعی هیچ خلاقیتی هیچ نوآوره ای هم ممکن نیست ، بنابراین تاثیرات متقابل بین تفکر کار آفرینی و نظم و قاطعیت مدیر ترکیبی را ایجا میکند که بوسیله ان میتوان کلیه کارهای بزرگ و کوچک جامعه حل و فصل میشوند .

۳- متخصص کیست؟

شخصیت متخصص اینطور که اگر بخواهی کاری درست انجام شود خودت انجام بده و متخصص اهل کار و عمل میباشد ، متخصص عاشق سر هم کردن جدا شدها به هم میباشد ، متخصص به رویاها و آرزوها عقیده ندارد بلکه در حال زندگی میکند و او دوست دارد مسائل را از نزدیک لمس کرده و انها را انجام دهد وزمانی که در حال کار کردن میباشد خوشحال است . متخصص معمولا نمی تواند در یک زمان دو کار را با هم انجام دهد و اگر مجبور به انجام آن باشد هیچ کدام را به خوبی نمی تواند به پایان برساند . متخصص متاسفانه هیچ وقت به صاحب کارش به مدیرش اعتماد و اطمینان ندارد . متخصص فکر کردن در باره هر چیزی غیر از آن کاری که قرار است انجام دهد از نظر او بی معنی میباشد . متخصص معتقد است که فکر کردن فایده ای ندارد و فقط باعث میشود تا کار به موقع یا اصلا انجام نشود .متخصص ها بعضی از آنها علاقه ای به ایده ها ندارند فقط چگونه انجام دادن کار را دوست دارند لذا از نظر او ایده زمانی ارزش دارد که آنرا تبدیل به یک روش کنید .
متخصص دارای شخصیت مصم و پایداری است که روی حرف خود ایستاد و اسرار دارد که کار امروز را به فردا وا نگذارد و همین امروز انجام شود. متخصص معتقد است که هم کار آفرین و هم مدیر مانع کار او میباشند . متخصص سیستم اداری را یک عامل غیر انسانی و خشک بی خاصیت و فاقد عواطف بشری می داند که به شخصیت انسانها توهین میشود .
لذا مدیر مشکل دیگری برای متخصص است چون او متخصص را وادار میکند که طبق نظم و مقررات به پیش برود و با توجه به شخصیت متخصص او تحمل چنین رفتاری را ندارد . بنابراین در آن زمان که شخصیت کارآفرین و مدیر و متخصص با هم به پیش میرود که هر کدام از آنها کارهایشان را به نحوه احسن انجام دهند و در کنار یکدیگر بتوانند بزرگترین کمپانی را ایجاد وراه اندازی نمایند تا به اهدافشان برسند .
متاسفانه تجربه ای که در این چند سال اخیر بین کسانی که کسب و کار جدید راه اندازی کرده اند مشاهده میشود که افراد بسیار اندکی هستند این سه شخصیت کامل را داشته باشند و بتواند در کنار هم به تعامل برسند و علت آن اینست که صاحبان کسب و کار حدوداً 10 درصد کارآفرین و 20 درصد مدیر و 70 درصد متخصص هستند . و این باعث میشود که کارآفرین با مدیر به توافق نمی رسند و با یکدیگر در جنگند و متأسفانه متخصص در این جنگ و دعوا فرصت را غنیمت شمرده و برای خودش یک کسب و کار جدید ایجاد میکند که امروز مشکل اصلی جامعه ما از عدم توافق این سه شخصیت میباشد که باعث ضرر وزیان ناشی از هدر رفتن منافع ملی و سرمایها ی انسانی میگردد .
لذا برای متخصص یک رویایی که قبول نداشته به واقعیت تبدیل شده که دیگر نه رئیس و مدیری داشته باشد و خودش صاحب یک کسب و کار جدید ی باشد و تازه فاجعه از اینجا شروع میشود برای اینکه شخصیتی که دارای صلاحیت لازم برای ایجاد کسب و کار باشد در راس امور قرار نمی گیرد چون این شخصیت نه مدیر است و نه کارآفرین تا بتواند نسبت به انجام یک کسب و کار عالی موفق باشد و منجر به ورشکستگی خود و سازمان میشود . ( برگرفته از کتاب افسانه کارآفرینی نویسنده: مایکل گربر)