در جامعه ی امروز هر سازمانی برای ساخت و ایجاد برندسیاسی خود باید بر اساس اصول اساسی برندسازی سیاسی عمل کند تا علاوه بر کسب وفاداری و سرمایه گذاری افراد، در بازار سیاسی هم موفق شود.
سه ویژگی اساسی برندسازی سیاسی شامل روایت های مملو ازعناصر ارزشی-عاطفی، چند کانالی بودن و اعتمادسازی می توانند این هدف را ممکن کند.
ویژگی های برند سازی سیاسی
- روایت های مملو از عناصر ارزشی-عاطفی:
در ابتدا باید به این نکته توجه کرد که عناصر ارزشی-عاطفی چیست؟
عناصر ارزشی-عاطفی یکی از پر کاربرد ترین مفاهیم در حوزه ی سیاست است. کاربرد اصلی این مهم در مقاطع سرخوردگی ملت ها یا فشار اقتصادی، جنگ و … با تغییر معنای سیاست، مشارکت را گسترده می کند.
این بدان معناست که احزاب در زمان های مختلف با ارزش بخشیدن به سیاست با چاشنی احساس و عاطفه، حضور مردم در مشارکت ها را افزایش می دهند.
بنابراین در یک تعریف کلی، عناصر ارزشی-عاطفی مجموعه دلایل، برای متقاعد سازی عوام برای تغییر رویه و تفکر آن ها نسبت به سیاست است.حال اگر در ساختار سیاسی، برند سیاسی بیش از حد دارای این عناصر باشد، حزب یا شخص مورد نظر به سمت عوام فریبی حرکت می کند.در واقع فقط از طریق تصویر ساخته شده ی برند سیاسی است که هویت و تفاوت های هر دو محصول مشخص می شود. از این رو، هنگامی که ادعا می شود محصول الف بهتر عمل می کند یا محصول ب ارزان تر و موثر تر است، مصرف کنندگان باید با توجه به عناصر ارزشی-عاطفی، اقدام به صرف نظر از محصولی و خرید محصول دیگر کنند.تمام این فعالیت ها که به نوعی فرآیند های تبلیغاتی نیز محسوب می شود انسان را از نظر ذهنی قادر می کند با مشارکت، روایتی آرمانی و دموکراتیک از زندگی بسازد.
- چند کانالی بودن:
از دیگر ویژگی های اساسی برند سازی سیاسی، چند کانالی بودن است.
مفهوم چند کانالی بودن را می توان با توجه به مثال زیر روشن کرد:
تولید کننده ی یک اتومبیل مجلل باید مطمئن شود تبلیغاتش در تلویزیون، مطبوعات، پست و… نشان داده می شود تا همه ی احساسات و معانی مورد نظر وی از این کانال های متفاوت، بر مشتریان تاثیر بگذارد تا از این طریق بتواند احساسات مختلف مشتریان را درگیر کند.در دنیای سیاست نیز به همین صورت است احزاب و شخصیت هایی که در بازار سیاسی و انتخابات، فعالیت می کنند برای گسترش برندسازی خود تمام کانال های ارتباطی را در نظر می گیرند تا بتوانند به گسترش برند خود و افزایش وفاداری به شخصیت سیاسی یا حزب یا دولت مورد نظر مبادرت ورزند.
- اعتماد سازی:
اصل مهم دیگر برای موفقیت در برندسازی سیاسی، اعتماد سازی است.در متن دنیای سیاست، صداقت یکی از عوامل اصلی جهت ظهور روابط است.خوردن برند اعتماد به هر محصول تولیدی یا سیاسی، موفقیت آن ها را در مبارزات سیاسی و در بازار سیاست، تضمین می کند و باعث گسترش ارتباطات سیاسی مشارکتی می شود.بنابر موارد گفته شده، تمام فعالیت های سیاسی یک سازمان، حزب یا شخص باید بر مبنای به دست آوردن اعتماد مشتریان باشد و همچنین حفظ این اعتماد نیز از جمله موارد مهمی است که باید بر آن متمرکز شوند.شکل زیر ارتباط بین این سه مورد را در زمینه ی برند سازی سیاسی نشان می دهد.
هر برند سیاسی باید دارای هر سه یا حداقل دو مورد از این ویژگی ها باشد. برند سازی سیاسی در حقیقت عصاره و مروارید دانش ناشناخته ای است به نام بازاریابی سیاسی. این دانش ترکیبی از دانش بازاریابی و علم سیاست است که باید به صورت یکپارچه و همراستا به صورت پویا در هم تنیده شوند تا برند سیاسی خلق شود.این علم دربرگیرنده تلفیقی پایدار از مفاهیم علوم اجتماعی، رفتار مصرف کننده، برند سازی شخصی و علوم سیاسی است. بازاریابی سیاسی علم پنهان شده ای است که ابعاد مختلفی دارد و اینکه چرا از این علم استفاده می کنند و نتایج بهره گرفتن از این علم چیست، در این مطلب به آن می پردازیم. محصول بازاریابی سیاسی، امید است و سیاستمداران به طور مدام و مستمر در حال ارائه امید به مردم هستند. باید اشاره کرد که این امید همان وعده وعید ها و قول هایی است که یک سیاستمدار یا یک حزب برای تحقق در منطقه و حوزه خود تضمین و تعهد می کند و این امر مهم ترین فرآیند بازاریابی سیاسی است چراکه وظیفه دارد دیدگاه ها و رفتار و عملکرد سیاستمداران را با وعده ها و قول های شان همراستا کند و ارتباطی پایدار برای این دو بعد ایجاد کند.حال این دو جنبه اگر همراستا و همگرا نباشند با ذهنیتی متناقض در مخاطبان مواجه خواهیم شد که بزرگ ترین آسیب به برند سیاسی خواهد خورد. برای تحقق این علم با پنج چالش اصلی مواجه ایم؛ اولا به علمی سازی و تولید دانش این حوزه از بازاریابی نیاز داریم با وجود اینکه این دانش نیز برگرفته از بازاریابی است ولی نقاط جدید و خاص و منحصربه فردی دارد که مسلما با بازاریابی تجاری که شامل محصول و خدمات است متفاوت است.ثانیاً بازاریابی سیاسی نیاز به تحول و مدرن شدن دارد چراکه باید این علم در ابعاد مختلف جامعه کاربردی شود و مسئولیت این رخداد بر عهده بازاریابان سیاسی و دانش آموختگان این حوزه است زیرا کاربردی سازی و به کار گیری این علم در بافت سیستم سیاسی محلی برای ایجاد یک نظریه عمومی در بازاریابی سیاسی الزامی است. ثالثاً تدوین مدل ارتباطی و تعیین روابط بین بازاریابان سیاسی، مردم، لابی گری های سیاسی، احزاب و دولت ها را در نظر گرفت چراکه مسلما در این حوزه باید ها و نباید های بسیاری نهفته است و ارائه راهکار یکسان در ادوار مختلف نمی تواند راهگشا باشد.رابعاً باید این را مدنظر داشت که بازاریابی سیاسی در ارائه هر مدل و نظریه باید همسو سازی و تطبیق آن را با تغییرات به وجود آمده در جوامع در نظر بگیرد، چرا که در جوامع مدرن نقش مردم از شهروندی به نظارت و ارزیابی تغییر کرده و دستیابی به این راهکار ها در گرو تعامل و مشارکت مردمی است.در نهایت آخرین چالشی که با آن روبه رو ایم پذیرش از جانب سیاستمداران است چراکه در خیلی از مواقع براساس نیاز های آنی اقدام به شروع فعالیت بازاریابی از جانب سیاستمداران می شود ولی خیلی باور و اعتقادی به آن ندارند و فقط بیشتر جنبه های منتهی به انتخابات که رنگ و لعاب تبلیغاتی دارد مدنظر گرفته می شود و ترسیم صحیحی از بلند مدت بودن این نوع فعالیت ندارند و از آنجایی که فعالیت های بازاریابی طی زمان نمایان می شوند، خیلی ها صبر و تحمل این جوانه زدن را ندارند. باید گفت بازاریابی سیاسی نیاز به تحول ساختاری دارد و باید دانش جهانی را در بطن فرآیند های خود جاری سازد یا به اصطلاح خون جدیدی باید در رگ های این ناشناخته جریان یابد. حال براساس مطالب فوق اگر بخواهیم تعریفی از بازاریابی سیاسی ارائه دهیم باید گفت: فرآیندی است به منظور ارضای نیازهای سیاسی رای دهندگان که به وسیله آن، کاندیداها و ایده های سیاسی به سوی رای دهندگان سوق داده می شوند و در صورت تحقق اقدامات انجام شده، منجر به جلب حمایت آنان از کاندیداها و ایده های مورد نظرشان می شود. دیدگاه های مختلفی درباره بازاریابی سیاسی وجود دارد.